عرفان و رندی در شعر حافظ (هستی شناسی حافظ)

همه سنین

فلسفی

برنامه مطالعاتی

آمار مطالعه دیگران

چکیده کتاب از زبان بهرام جهانشاهی:

همه ما کم و بیش با داستان آفرینش آشنا هستیم. لغزش آدم و رانده شدنش از بهشت. این داستان نمادین آکنده از رازهای نهان و شگرفی‌ست که انسان را در درازنای تاریخ به اندیشیدن واداشته است. حافظ نیز به داستان آفرینش می اندیشید و رازهای نهان آن را می‌کاویید و می‌زیست و به خرابات شدنش را سرنوشتی می‌پنداشت که از روز ازلش برنوشتند!
من ز مسجد به خرابات نه خود افتادم / این‌ام از عهد «ازل» حاصل فرجام افتاد.
در دیوان حافظ با واژه هایی روبرو می‌شویم که بسیار رازآلودند ولی راه‌گشای یافتن رازهای نهان شعر او نیز هستند. رند و زاهد، خرقه و پشمینه و ریا و رندی، مسجد و خرابات، عیب و خطاپوشی، بهشت و سلامت و فرشته و رقیب و بلاخره عشق و مستی و ساقی و آن شاهد ازلی!
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت ...
پرسش بسیاری از اندیشمندان و یا خواننده‌های حافظ شاید این چالش باشد که چگونه می توان میان این نشان-واژه‌ها دستگاهی روشمند و استوار یافت تا راز نهفته در شعرهای حافظ را بیش از پیش بتوان یافت.
کتاب عرفان و رندی در شعر حافظ که به خامه‌ی استاد داریوش آشوری نوشته شده‌است کوششی‌ست سترگ و ورجاوند از گونه‌ی پژوهشی تبارشناسیک و هرمنوتیک در شعر حافظ. نویسنده شعر و اندیشه حافظ را جدای سنت و تاریخ فکری روزگارانی نمی‌دانست که حافظ در آن می زیست. بنابرین نویسنده با پژوهیدن و کاویدن متن‌ها و نویسه‌های هم دوره با حافظ که از نشان-واژه های یاد شده بهره‌مند بودند، کوشیده تا خاستگاه این واژه‌ها را دریابد.
آری معنای پیکار رند و زاهد را نمی‌توان یافت مگر بتوان پیوند نمادین آنها را با داستان آفرینش نیک دریافت. حافظ را چه شده ست که خرابات را به مسجد برتری می‌دهد؟ چرا زاهد را که می‌کوشد از هوای نفسانی بگریزد، ریاکار می‌خواند؟ رقیب و مدعی کیستند و چرا حافظ را آزار می دهند؟ اگر آدم در ازل لغزش کرد چرا بار امانت هستی بر دوش اوست و چرا معشوق مشتاق اوست؟
پاسخ اینگونه پرسش ها را نمی‌توان دریافت مگر اینکه به آنچه حافظ از داستان آفرینش، دریافته راه ببریم. آدمی لغزید، خطا کرد و از بهشت رانده شد. این نما و رویه داستان است که به باور حافظ زاهد کوته‌بین و ظاهرپرست نیز بدان بسنده کرده است و هبوط آدم را سرزنش می‌کند و پستی آدمی را می‌نکوهد!

زاهد ظاهر پرست از حال ما آگاه نیست / در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست

ولی به باور حافظ هبوط و فرود انسان از آسمان به زمین همانا آغاز داستان عاشقی بود. آدم که خود از اهل سلامت بود سرزمین فرشته‌ها، آنجا را که سراسر سلامت و آرامش بود، رها کرد تا بیش از پیش به معشوق دلبندش نزدیک گردد.

فتنه انگیز جهان غمزه‌ی جادوی تو بود / من سرگشته هم از اهل سلامت بودم

باری، اسرار عشق و مستی را می توان به داستان هبوط آدمی دریافت آنجا که آدم دل و دین از دست بداد و مدهوش آن جرعه ای شد که ساقی به او داد.

در ازل داده‌ست ما را ساقی لعل لبت / جرعه جامی که من مدهوش آن جامم هنوز

کتاب عرفان و رندی در شعر حافظ آکنده از پژوهش‌های موشکفانه‌ایست که می‌کوشد با کاویدنِ داستان آفرینش، پرده از راز نهان شعر حافظ برگیرد. با خواندن این کتاب پیکار زاهد و رند را پیکاری خواهید یافت ازلی. حافظ، جامه‌ی سرشتی شگفتین را بر تن آدمی می‌کند. سرشتی که سراسر عاشقی‌ست و با نگریستن بر این جامه‌ی سپند، جایگاه آدمی را خرابات خواهید یافت و نه مسجد و صومعه ای که دل حافظ از آن بسی گرفته ست.

دوش از مسجد سوی می‌خانه آمد پیر ما / چیست یارانِ طریقت بعد ازین تدبیر ما
در خرابات مغان ما نیز هم‌منزل شویم / کاین چنین رفته است در عهد ازل تقدیر ما

این کتاب کشش شما را نه تنها به شعر حافظ صدچندان خواهد کرد بلکه شما را چنان برخواهد انگیخت تا حافظ را دیگرسان و ویژه بیابید. حافظی که همواره رندی پیشه می‌کند و در متن کتاب می خوانیم:

«رندی دستکرد یک کوشش شگرف برای تراشیدن و پالودن خود با مدلی ابر انسانی‌ست، کوشش برای ریختن ترس‌ها و پرواهای خفت‌آور بشری برای یافتن جسارت روشن‌بینی، برای آزاد کردن خود از اسارت گله‌ی بشری برای بود بخشیدن به میراث فطرت خود و صیقل زدن و روشن و شفاف کردن آن، برای رهایی از خود-بیگانگی برای خود شدن، برای هرچه نزدیک‌تر شدن به تمامیتِ انسانیِ خود»

و رد جایی دیگر می‌خوانیم:

رندی یعنی صاف و شفاف و یکرو و راستگو کردن نفس و نه کشتن آن. پس سرکوب نفس با زهد، به جای پالایش دادن آن در پالایشگاه دانایی خرد، یعنی سرکوب امکان عشق.

باری، آنچه حافظ را بر آن داشته تا با زهد سر ستیز داشته باشد این است که زهدپیشگی و به دنبال آن، ریایی که در آن نهفته است، ناسازگار با سرشت آمدی‌ست و راه عاشقی را بدو می بندد. رندی سراسر راستی و راست‌باختگی ست ولی زهد سراسر کین‌توزی و فریب است و کین‌توزی هم ناسازگار با اندیشیدن است و هم آدمی را به آستان میخانه‌ی معشوق نخواهد رساند.

ثبت نظر شما


کسی تاکنون برای این کتاب بریده‌ای ثبت نکرده. اگر شما مایلید بریده‌ای از این کتاب ثبت کنید، ابتدا در سایت لاگین کنید.