پله پله تا ملاقات خدا
بالای 16 سال
- تعداد صفحات : 394صفحه
- نویسنده : عبدالحسین زرین کوب
- سال نشر : 1377
- شابک : 978-964-5542-32-4
برنامه مطالعاتی
چکیده کتاب از زبان اسماعیل زاده:
اين كتاب از دوران كودكي مولانا شروع شده، و پله پله تمام دوران زندگي، سلوك عرفاني و عروج معنوي او را مرور ميكند.توضیحات اسماعیل زاده درباره کتاب:
این کتاب در مورد زندگی، اندیشه و سلوک مولانا جلالالدین محمد بلخی (رومی) میباشد. عبدالحسین زرینکوب در این کتاب بر خلاف سایر تألیفات خود از دادن مراجع و منابع مختلف و متعدد در داخل کتاب خودداری کرده و همه مطالب را به قلمی بسیار ساده، روان و عامه فهم نوشتهاست.آقای کیوانی مترجم این کتاب به زبان انگلیسی درباره این کتاب می گوید:
«پله پله تا ملاقات خدا» بيشوكم داستانگونه نوشته شده؛ ولي داستاني است مستند كه درونمايهاش از مقولات متعارف داستان نيست. سخن از زندگي و افكار عارف بزرگي است كه همگان كموبيش از افكار ژرف او آگاهاند. در اين كتاب همهجا سخن از عشق مولانا به خداوند و تلاش او براي وصول به حضرت حق است و جز بخشهايي از كتاب كه به فعاليتهاي روزمرهي او مربوط است، بقيه به جنبههاي عرفاني زندگي مولانا ميپردازند.
نادر بودند کسانی که در قونیه آن ایام می توانستند واقع حال مولانا را درک کنند. حال نادره مرد بیمانندی را که در این دنیا حتی در میان دوستان و خویشان خود نیز غریب ماند و با آن که در دنیای خویش با اهل عصر خوش برآمیخت و به عزلت و انزوای سرد زاهدانه هم پناه نجست در غریبستان عالم غریب آمد، غریب ماند، و غریب رفت!
صفحه 334
اسماعیل زاده این بریده کتاب را درج کرده.
مولانا در صحبت شمس فرصت یافته بود تا طی این سالها، هم از حد زاهد صوفی بگذرد، هم در مرتبه عارف متوحد متوقف نماند، به ماورای عالم آنها نفوذ کند. با قطع پیوند با جاه فقیهانه از خودی خود رهایی یابد، و با سیر از مقامات تبتل تا فنا، از اتصال با آنچه هرچه هست از اوست به بقای لایزالی نایل آید، و بدین گونه از آنچه او را در مراتب گونه گون خودیها و تعنیها متوقف و محدود می دارد برتر گراید
اسماعیل زاده این بریده کتاب را درج کرده.
- صراف عالم معنی، محمد (ص) برتر بود یا بایزید بسطام؟
.....
- محمد(ص) سر حلقهی انبیاست، بایزید بسطام با او چه نسبت؟
...
- پس چرا آن یک «سبحانک ما عرفناک» گفت، و این یک «سبحانی ما اعظم شانی» بر زبان راند؟
.....
- بایزید تنگ حوصله بود که به یک جرعه عربده کرد. محمد(ص) دریانوش بود به یک جام عقل و سکون خود را ار دست نداد!
...................
مولانا از این سؤال مست شد، و شمس هم، چنانچه خود او بعدها نقل میکرد، از مستی مولانا ذوق مستی یافت. سؤال و جوابی ساده بین آنها رد و بدل شده بود اما تأثیری شگرف در آنها به وجود آماده بود.
صفحه ۱۰۵-۱۰۶
اسماعیل زاده این بریده کتاب را درج کرده.
مقدمه
حقیقت آن است که در مقابل تعالیم سرشار از اسرار بلند که مولانا در مثنوی و در غزلیات خویش آنها را به صورت شعر سرود، زندگی او هم در یک سلوک روحانی مستمر که از همان سالهای کودکی وی آغاز شد، شعری بود که مولانا آن را نسرود، آن را ورزید، تحقق داد و به پایان برد. میپندارم بدون درک این شعر ناسروده، بدون نفوذ در انگیزههایی که این زندگی را در توالی سالهای عمر به هدف روحانی یک سلوک معنوی نزدیک کرد فهم هماهنگی شگرف و معجزهآسایی که در حیات مولانا بین او و شعرش - اگر هرگز آنچه او به زبان شاعران می گوید تا سده شعر در مفهوم متداول آن قابل تنزل باشد- وجود دارد، ممکن نیست.
اسماعیل زاده این بریده کتاب را درج کرده.
ثبت نظر شما