خورشید را بیدار کنیم

بالای 16 سال

داستانی

برنامه مطالعاتی

آمار مطالعه دیگران

توضیحات اسماعیل زاده درباره کتاب:

شخصیت اصلی داستان «خورشید را بیدار کنیم» همان پسر بچه‌ایست که نویسنده در داستان دیگرش به نام «درخت زیبای من» پرورده است. "زه‌زه" پسر بچه‌ی خیال‌پرداز با شیطنت‌های باورنکردنی در کتاب «درخت زیبای من»، در این داستان تحت سرپرستی یک پزشک قرار می‌گیرد تا تحصیلاتش را به پایان برساند و داستان این کتاب روایتگر این دوره از زندگی اوست.



نظر اسماعیل زاده :

نثر کتاب بسیار ساده و بی‌پیرایه‌ است و خواندن آن را برای خواننده راحت و دلچسب است.

ثبت نظر شما


آدام:اصل موضوع این است که کشف کنی زندگی زیبا است و خورشیدی را که در سینه خودمان گرم می کنیم، خدا به ما داده تا به تمام زیبایی‌ها چیزی اضافه کند.
زه زه: منظورت این است که وقتی گریه می‌کنم اشعه خورشیدم را خیس می کنم؟
آدام: مطمئنا. من هم برای این آمده ام که نگذارم خورشیدت سرد شود. مگر نه؟
تصدیق کردم. زه زه: در این صورت مثل دوستی با من دست بده و برویم تا خورشید را بیدار کنیم!
آدام: چه طور می توانم با تو دست بدهم در حالی که تو در سینه ام مخفی شده ای؟
زه زه: در فکرت ، مثل دفعه های دیگر. چشم ها را بستم و به فکر فرو رفتم.

اسماعیل زاده این بریده کتاب را درج کرده.

مواقعی را که خورشید نباشد دوست ندارم. باران وقتی که بیاید و بلافاصله برود به نظرم زیباست. وقتی که خیلی طول بکشد احساس می کنم که کاملا کپک زده ام.
آدام گفت: اگر خورشید خدا این قدر زیبا باشد، کمی هم به خورشید دیگر فکر کن.

متحیر مانده بودم. زه زه: آدام خورشید دیگر؟ من فقط خورشیدی را که خیلی بزرگ است می شناسم. آدام: می خواهم از خورشید بزرگتری صحبت کنم. خورشیدی که در قلب ما زاده می شود. خورشید امیدهای ما. خورشیدی که در سینه‌های خود بیدار می‌کنیم تا رویاهای خود را نیز بیدار کنیم. دچار شگفتی شده بودم

اسماعیل زاده این بریده کتاب را درج کرده.

آدم وقتي مي بخشد كاملا فراموش مي كند، اما وقتي كه فقط از ياد مي برد، خيلي وقت ها باز به ياد مي آورد.

اسماعیل زاده این بریده کتاب را درج کرده.